ی مصاحبه ی کوتاه با کل گروه


عشقم دابل اس و کیم هیونگ جون

این وبلاگو زدم تا هرچه زود تر دابل اس برگرده ب امید اون روز فایتینگ!

خانـ ه ? ل?نـ ک ? ا?م?ـ لـ ? پروفا?ـ لـ ? طـراح

سئوال : شما يك روزتون رو براي عشقوتون برنامه ريزي كنيد تو اين برنامه عشقتون رو كجا مي بريد ؟؟

هيونگ جون : خوب من مي برمش رستوران براي خوردن سوپ دامپك (( غذاي مجلل تايوان )) ( منظورش اينه در تايوان ميبرمش به يك رستوران مجلل )
اينم كه فقط فكر خوردن غذاست !!!

هيون جونگ : خوب من باهاش ميرم جيجو درست در فصل جشن غذاهاي دريايي و برداشت ميوه سال .. من اونو به اين فستيوال زيبا مي برم .. (( به هيونگ جون ايراد مي گرفت .. اينم كه فكر غذا مي كنه ))Big GrinBig Grin

هيونگ جون : من بعد براي شام مي برمش هاووايي (( ببخشيد اون نهار بود )) براش غذاي خرچنگ دريايي سفارش ميدم .. بعد لب دريا يك خونه اجاره مي كنم5 (( جانم چي شد ؟؟ )) و بهترين شب رو براش به ارمغان مي يارم .. (( يكي جلوي اين بچه رو بگيره .. ))

يونگ سنگ : خوب من با اون مثل يك شاهزاده خانم رفتار مي كنم .. يك ليموزين كرايه مي كنم و اونو به بهترين رستوران كره دعوت مي كنم .. (( اي خدا اون دختره چه خوش شانسه ))A (35) بعد همه جاي ميز شام رو پر مي كنم از گل رز … خوردن غذا (( اينم كه فكر غذاست )) Dodgyخودشم با حالتي بسيار رمانتيك .. بعد هم به جايي كه خودم دوست دارم مي برمش و ستاره ها رو تماشا مي كنيم (( جايي كه خودم دوست دارم ؟؟ كجاست ؟؟ )) و در گوشش عشقم رو نسبت بهش زمزمه مي كنم در تمام شب (( چه رمانتيك و چيييييييي تمام شب .. اي بابا ))A (35)A (35)

كيو جونگ : اونو به يك جاي شلوغ مي برم (( حالا چرا جاي شلوغ )).. بعد دستش رو ميگيرم و به همه مردم نشون ميدم كه چقدر دوستش دارم .. بعد در گوشش ترانه عشقمون رو مي خونم (( به به شعر هم گفت )) .. بعد براش يك قوطي شيريني مي گيرم5 (( شيريني ؟؟ )) .. و تمام وقتم رو در اونجا باهاش قدم مي زنم … (( چه عجب اين يكي شب و صبح نكردافرین پسر مثبت ))Goldy10

جونگ مين : خلاصه وار .. يه شب پر حرارت و به ياد ماندني با حضور زيبايش .. براش رقم مي زنم … (( چي چي چي چي ؟؟ ))wowwwwww

سئوال : تا حالا شده يه كار احمقانه انجام بدين و عشقتون رو به يه نفر اعتراف كنين ؟؟

كيو جونگ : شما از يونگ سنگ بپرسين كه تو اين كار تخصص داره . (( جان چي چي داره ؟؟ ))5

يونگ سنگ : نه بابا من تجربه زياد ندارم .. من كسي رو كه دوست داشتم خواستم بهش بگم اما وقتي به صورتش نگاه كردم كلمات گم شد .. (( آخي الهي .. ))A (8)A (8)A (8) پس تصميم گرفتم يه ترانه براش بنويسم .. نوشتم و خوندم با صداي خودم براش ضبط كردم .. (( آخ چه رمانتيك )) اما هيچ وقت اون نوار و ترانه رو بهش ندادم .. هنوز بعضي وقت ها به اون ترانه فكر مي كنم … (( الهي ))Goldy9

هيونگ جون : خوب من يه بار شجاعتم رو جمع كردم .. تا بهش اعتراف كنم .. يك جعبه شكلات گرفتم اول .. بعد يه نفس عميق كشيدم .. رفتم كنارش و اول شكلات رو بهش دادم .. و خواستم بگويم كه .. (( خوب بعدش )) كه شكلات رو به سينه ام كوبيد .. (( خاک تو سرش ))9797 .. و بعد از كنارم رد شد و با شدت اعصبانيت فرياد زد : برو گم شو (( چيييييي ديگه رسما داره حرصم ميگيره )) و بعد دوباره فرياد زد همچين فكري نكن … (( خيلي هم دلش بخواد ))N_aggressive (09)N_aggressive (09)N_aggressive (09)Goldy6

هيون جونگ : من كلا اعتراف نمي كنم .. اگه كسي رو كه مي خوام بايد او هم متقابلا من رو بخواهد (( بله بله )) يك احساس متقابل … به خاطر همين هيچ وقت جواب رد نشنيدم .. (( عجب مغرور … بابا .. ))Dodgy:5Sadالهام خانم تحویل بگیر اینم از آقاتون که هیچ وقت جواب رد نشنیده)

جونگ مين : نگاه من كلا اعتماد به نفس بالايي داره !!(( يكي اين جمله رو معني كنه )) 23emuاما معمولا در اين موارد خيلي ترسو هستم .. وقتي بخوام به يه نفر بگم دوستش دارم تمام بدنم ميلرزه .. (( آخي نه به حرف اولت نه به حرف الانت ))Big Grin .. در اولين ديدار به خودم مي گفيم كه كاش اول اون اعتراف كند .. به خاطر همين تا حالا جواب رد نشنيدم ..(( بله متوجه هستم )) و يك قانون هم دارم كه اگه دختري منو ناديده ميگيره .. من هم او را ناديده خواهم گرفت .. (( اوففف چه خشن .. ))

كيو جونگ : من و نونا(در کره به خواهر بزرگتر نونا میگن) دوست هاي دبيرستاني بوديم .. اما جريان من مثل ترانه لي سانگ جي هست !! (( ترانه اي كه ميگه من بايد تورو ترك كنم )) من هي با خودم مي گفتم نونا زن زندگي من هست .. (( جانم .. )) اما اشتباه مي كردم .. بعد مدتي فهميدم كه ما اصلا براي هم ساخته نشديم .. او مردي رو مي خواست كه مزرعه دار باشد (كيو جونگ تو مزرعه فرض کنید در حال شخم زدن).. من فردي رو مي خواستم كه حسود نباشد .. اولين اعتراف من به نونا بود .. اما به نظر من بزرگ ترين اشتباه من بود .. حالا هم اميدوارم نونا خوشبخت باشه .. (( آخي چه مهربون .. ))

سوال : همسر آينده شما بايد چطور باشد (( چه خصوصياتي داشته باشد )) ؟؟

هيون جونگ : خوب بايد خيلي اعتماد به نفس بالايي داشته باشد .. (( جان ؟؟ )) .. زيبا باشد .. از همه مهم تر چشمان زيبايي داشته باشد . و مهترين چيز هم به كار من احترام بگذارد .. (( بله حتما .. يادمون مي مونه ))

جونگ مين : مادر خوبي باشد .. با مردم خوش رفتار كند .. من را درك كند و قلب بزرگي داشته باشد .. (( بله .. كاملا متوجه شدم ))

هيونگ جون : مثل يك دوست براي من باشد .. در كارها و مخارج خانه با من همكاري كند (( بله بله .. ديگه )) من نيز در كارهاي خونه مثل شستن ظرف ها با او همكاري خواهم كرد (( به به بهترين روش تقسيم كار ))A (89) .. بتونم باهاش راحت حرف بزنم و تمام مشكلاتم رو بگم .. آرامم كنه .. در كنارش احساس آرامش كنم .. اين باعث ميشه در كنار هم احساس آرامش كنيم .. (( آخي الهي ))

يونگ سنگ : يك شريك زندگي كه در نگاهش زندگي رو ببينم .. با نگاه او زندگي كنم .. و با نفسش و حضورش احساس خوشبختي و شادي كنم .. (( مختصر و مفيد ))

كيو جونگ : دوست ندارم زندگيم با مشغله كاريم قاطي بشه .. كسي كه بتونه اين دو دنيا رو از هم جدا كنه و من وقتي پا به خانه مي گذارم وارد محيطي آرام و زيبا و شاد بشم دور از تمام مشغله هاي كاري اون روز .. (( اوفففف كارمون سخت شد .. ))Dodgy

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
+ سه شنبه 2 تير 1394برچسب:, ساعت 14:48 بـ ه قـلمـ kim so yeun



?ـالب و ?دهاے ?ره اے - دابل اسے